مقدمه بازاریابی میدانی:
بازاریابی میدانی عبارت است از تلاش های فروش و ترویج که به وسیله افرادمتخصص به وجود می آیدو به دقت مورد بازرسی قرار می گیرد تا از بدست آمدن نتایج تعیین شده اطمینان حاصل شود.
بازرسی میدانی شامل:
. فروش حضوری: انجام فرآیند فروش یک محصول یا خدمت به صورت رو در رو.
. بازارپردازی: فعالیت به منظور اطمینان در بخش خرده فروشی طراحی شده است و هم چنین برای مهم جلوه دادن محصول در فروشگاه.
. نتایج: چیدمان در نقطه فروش .قفسه چینی .نمایش کاربردهای محصول.
تعریف کلی بازاریابی میدانی:
بازاریابی میدانی روشی از مجموعه روش های بازاریابی است که بدلیل گسترش زیاد و فراگیری بازاریابی است . حال بررسی خواهیم کرد ریشه های بازاریابی میدانی چیست و فواید استفاده از آن را بررسی می کنیم .بازاریابی میدانی عبارت است است از برنامه ریزی و اجرای فعالیتهای بازاریابی و فروش به صورت رو در رو و مستقیم در مکانهایی که مخاطب حضور فیزیکی دارد.
در این روش با بکار گیری نیروی انسانی آموزش دیده ابتدا مشتری را با محصول و خصوصیات و مزایای آن اشنا نموده و متعاقباً بر تصمیم گیری خرید مشتری تاثیر گذاشته و تجربه ای خوب و بیاد ماندنی از برند به وی منتقل می نماید. در یک برداشت کلی، تمامی طبقات بازاریابی میدانی ، فرصتی را برای امتحان، آزمایش یا توضیح فواید یکسری کالا یا خدمات فراهم می کنند.
ماهیت این پروژه، تشویق مصرف کننده برای تست کردن یک نمونه کالا یا دیدن آن می باشد.
مراحل بازاریابی میدانی و هرآنچه بهآن نیاز دارید:
بسیاری از کارشناسان عرصهی مارکتینگ و بازاریابی معتقدن که برنامهی بازاریابی مشخص و برنامهریزی شده اولین اصل فروش برای هر کسب و کاری بهحساب میاد. از کسب و کارهای کوچک و نوپا گرفته تا شرکتهای بزرگ بسته به محصول و خدماتی که ارائه میدن، برنامهی مختلفی برای بازاریابی خودشون در نظر میگیرن. بازاریابی میدانی هم از زیرشاخههای بازاریابی هست. پس مهمترین نکته اینه که برنامهی بازاریابی میدانی رو بر چه اساسی بچینیم که بالاترین بازده و بازگشت سرمایه رو داشته باشیم.
1. هدف کسب و کار خودتون و مشخص کنین:
اگر بهعنوان رهبر تیم مارکتینگ و بازاریابی فعالیت میکنین، لازمه تا هدفهایی که قصد دارین در کوتاهمدت و بلندمدت بهش برسین رو بهطور واضح مشخص کرده باشین. این اهداف میتونه افزایش فروش، توسعهی کسب و کار، افزایش آگاهی از برند، ورود به بازارهای جدید و امثالهم باشه.
2. الویتبندی اهداف سازمان:
بعد از تعریف اهداف سازمان و روشن شدن این اهداف برای همهی اعضای تیم، از منابع انسانی گرفته تا تیم فنی و سایر بخشها، لازمه تا اهداف خودتون رو الویتبندی کنین.برای مثال تبدیل شدن به بزرگترین فروشگاه اینترنتی کشور یک هدف بسیار بزرگ برای یک استارتاپ نوپا بهحساب میاد و مسالهای نیست که در کوتاهمدت حاصل بشه.
الویتبندی اهداف برمبنای فاکتورهایی مثل:
بودجهی سازمان
قابلیتهای تیم
شرایط بحرانی
و از این دست، میتونه دید خوبی برای الویتبندی اهداف و چینش گامهای بعدی بازاریابی بهتون بده.
3. تحقیقات بازار:
اطلاعات و نحوهی استخراج دادهها در هر زمینهای حرف اول رو میزنه. اهداف و ایدههاتون رو بیارین رو کاغذ و شروع کنین به استخراج اطلاعات. این اطلاعات و تحقیقات بازار باید شامل:
. شرایط بازار هدف
. نیاز بازار
. تودهی مشتری
. نیاز مشتری
. رفتار مشتری
. تاریخچهی بازار هدف
. ظرفیت و سرمایهی درحال گردش در بازار هدف
. ایدههای شکستخورده و از قبل اجراشده
. رفتار و آنالیز رقبا
اطلاعاتی که از این تحقیقات دربارهی مشتری حاصل میشه رو با نام پرسونای مخاطب میشناسیم. دادههای مربوط به پرسونای مخاطب کمک میکنه تا روشهای بازاریابی میدانی رو مدنظر قرار بدین که مشتری شما رو تشویق به استفاده از محصول و خدمات شما میکنه. تیم مارکتینگ و بازاریابی با استفاده از پرسونای مخاطبان هدف، استراتژی بازاریابی رو تدوین میکنه و با این استراتژی سازمان و کسب و کار شما بهسوی اهدافی که الویتبندی کرده گام برمیداره. هرچقدر اطلاعات بیشتری از بازار و مشتریان هدف خودتون بدونین، برنامهی بازاریابی هدفمندتر و دقیقتری رو تدوین خواهید کرد؛ برای مثال، این اطلاعات به شما کمک میکنه از از تبلیغات محیطی استفاده کنید یا خیر؛ بازاریابی محتوایی رو در دستور کار قرار بدین یا خیر؛ از تبلیغات درون برنامه استفاده کنید یا خیر؛ در چه سایتهایی اقدام به رپورتاژ و تبلیغات کنین همه و همه مسائلی هستن که با داشتن یک پرسونای کامل از مشتری بهدست میاد.
4. شناسایی و بررسی کانالهای بازاریابی میدانی:
حالا اطلاعات بازار در دستان شماست و شناخت مناسبی از مشتریان هدف خودتون در اختیار دارین. وقتش رسیده دست بهکار بشین برای گام چهارم: بررسی کانالهای بازاریابی میدانی. مثلا فروشگاهها، پاساژها، دانشگاهها، سمینارها و غیره. این اطلاعات به کارآفرینان و بازاریابها اجازه میده تا به راحتی کانالهایی که برای ارتباط با مشتری خودشون به اون نیاز دارن و بررسی کنن و راه ارتباطی کسب و کار و سازمان رو با بازار هدف و مشتریان هدف بسازن.
5. تشکیل تیم و بستر مدیریتی بازاریابی میدانی:
اینکه چه کسی برنامهی مارکتینگ و بازاریابی شما رو تدوین میکنه تاثیر بالایی در افزایش آگاهی از برند و فروش محصول و خدمات شما داره. سایتها، کتابها و مقالات زیادی در زمینهی تدوین استراتژی بازاریابی میدانی وجود داره ولی نکتهی قابل توجه اینه که یک نفر برای تسلط به تمامی این مطالب زمان بسیار زیادی رو باید صرف کنه.
بههمین منظور بسیار اهمیت داره که از برنامهی بازاریابی میدانی، تیم خودتون رو تشکیل بدین و بستر مدیریتی تیم رو آماده کنید و با شفاف کردن وظایف هر شخص در تیم و همچنین کنترل و نظارت کامل بر اعضا، از بروز مشکلاتی که در مسیر کار ممکنه پیش بیاد جلوگیری کنین.
6. مرحلهی آخر، گزارشگیری، ارزیابی و اصلاح:
گزارشات و ارزیابیها لازمهی بهبود در هر مرحله از فعالیته. هر کمپین تبلیغاتی، بازاریابی میدانی و ترفندهایی که برای فروش بیشتر محصول و خدماتتون استفاده میکنین بهطور کامل صحیح و بیعیب و نقص نیستن و نیاز به بهبود مداوم دارن.
لازمه تا یک بستر گزارشگیری مناسب در فرآیند مارکتینگ و بازاریابی خودتون جای بدین تا در ادامه برای اجرای کمپینهای تبلیغاتی، تغییر مسیر بازاریابی میدانی و هرگونه اصلاحاتی، بتونین به یک مرجع مناسب از آزمون و خطاها رجوع کنین. ابزارهای مدیریتی وجود دارن که بهتون کمک میکنه نیروهای میدانی رو مدیریت کنین و از گزارشات تحلیلی اون استفاده کنید.
نتایج قابل انتظار از بازاریابی میدانی:
. ترویج محصول
. ارتقاء سطح آگاهی مصرف کننده از محصول به صورت تعاملی
. معرفی و لانچ محصول یا معرفی مجدد آن
. ارائه مستمر و یا دوره ای محصول در محل های مشخص به منظور اطمینان از ایجاد آگاهی در بازار مرتبط.
. افزایش فروش
. ایجاد فرصت برای دسترسی به واکنش مشتری
. ارائه نیمرخی از محصول
. نمایش درون فروشگاهی
. نمایش در آستانه فروشگاه.
مزایای بازاریابی میدانی:
مزایای بازاریابی میدانی البته پا برجا و توسعه خواهد یافت به خصوص وقتی بازاریابیها هر چه بیشتر و بیشتر یاد بگیرند که اجزای بازاریابی زنده را با روابطعمومي، تبلیغات، حامیان مالی و دیگر ارتباطات، یکپارچه و ترکیب کنند. مطمئنا حرکت به سمت تجربه نشان از یک بازاریابی هوشمند است.با این حال بازاریابی حسی با این نگرش که تماس با مصرفکننده به عنوان بخشی از یک ارتباط همه جانبه با گذشته، حال و آینده وی ، ميبایست به صورت زنده باشد و توسط عوامل محیطی، ایجاد تعامل و تناسب با سبک زندگی که تعادل زنده تر، اشتغالی عمیقتر و تاثیری ماندگارتر را بر جای میگذارد، خود را متمایز ميکند. بازاریابی حسی یک تغییر عمیق و گسترده در تفکر استراتژیک است و نکات ارزشمند و متمایز آن برای تعریف مجدد از آنچه که ممکن است به هنگام تماس یک فرد با یک برند محقق گردد، مدتها باقی خواهد ماند.